در خرابات مغان نور خدا می بینم
وین عجب بین که چه نوری ز کجا می بینم!
رمان
داریوش مهرجویی
نشر قطره
چاپ دوم
1391
2200 نسخه
7500 تومان
303 صفحه
مطلعین می دانند که مهرجویی علاوه بر "هامون" پردازی و "دایره مینا" سازی و " درخت گلابی" خوانی، شعبده های دیگری دارد همچون ترجمه و تالیف! پیشترک ترجمه ی " جهان هولوگرافیک" ش طعم شیرین پر فروشی را با نشر هرمس تجربه کرده بود و هر از چند گاهی هم کتابهای دیگری چون" درس و آوازه خوان طاس". که درسش را اجرای تیاتری هم کرد.بگذریم! چندی ست وی دست به قلم شده و رمان می نویسد. فکر کنم اینی که در حال معرفی کردنش هستم، دومین رمانش باشد. شرح زندگی دانشجویی متدین و ایرانی در آمریکا و تحصیل و عشق و نفرت و عقل معاش و سیاست و جنگ و هزاران چیزی که با توجه به خیالاتِ مهرجویی، او درش می زید و باهاش دست و پنجه نرم می کند. با ماتیلدایی ایتالیایی تبار آشنا می شود و اولش با افلاطون شروع می شود و بعدش را هم، خود تو دانی!!! یازده سپتامبر یکی از کشاکش هایی ست که درین کتاب به چالش کشیده می شود و در زندگی محمود ملکی تلاطمی جانفرسا بوجود می آورد.
در کل کتاب چیز جدیدی نداشت جز طریقه ی بیان و درصد اشتغال فلسفه در زندگی روزمره و شایدم چند تا نکته ریز و درشت که اگر خواندید بهش می رسید.
"موریانه" ی بزرگ علوی و "چراغ ها را من خاموش می کنم" و "کافه نادری" قیصریه و همین کتاب و چند تای دیگر را بعد از "کلیدر" خواندم و لذت نبردم! نمی دانم این تاثیر کلیدر ست یا کارها آبکی شده!
همین!